آیا غرب تاریخ سیاه نسل کشی خود را فراموش نموده است؟
به گزارش تور کانادا، سیاستمداران کشورهای غربی مسائل خودشان را نادیده می گیرند و به دنبال طرح اتهامات بی اساس علیه سایر کشورها و اغلب بدون هیچ مبنای واقعی، به کشورها برچسب نسل کشی می زنند.
به گزارش گروه بین الملل خبرنگاران به نقل از رادیو بین المللی چین، غرب درصدد است با ادعای مشارکت چین در نسل کشی، این کشور را بی اعتبار کند اما سؤالی که در اینجا مطرح می گردد این است که آیا شما تاریخ سیاه را فراموش نموده اید؟
وانگ یی عضو شورای دولتی و وزیر امور خارجه چین روز گذشته (7 مارس، 17 اسفندماه) با حضور در یک کنفرانس مطبوعاتی، به اتهامات اخیر طرح شده از سوی آمریکا و سایر کشورهای غربی مبنی بر آنچه به اصطلاح نسل کشی چین در منطقه خودمختار شین جیانگ توصیف نموده اند، قاطعانه پاسخ داد.
این دیپلمات چینی گفت: ادعای وجود نسل کشی در شین جیانگ ادعایی کاملا پوچ و مضحک است؛ اینها شایعاتی با انگیزه های پنهان و دروغی مطلق محسوب می شوند؛ جمعیت اویغورهای شین جیانگ در طول 40 سال گذشته از 5.55 میلیون نفر به بیش از 12 میلیون نفر رسیده و دو برابر شده است؛ در طول 60 سال گذشته و یا بیشتر، مجموعه های مالی شین جیانگ رشدی بیش از 200 برابری را تجربه نموده و متوسط امید به زندگی در این منطقه خودمختار چین از 30 به 72 سال افزایش پیدا داشته است.
این دیپلمات ارشد چین با تاکید بر اینکه شایعات درباره شین جیانگ نتیجه ای بدنبال نخواهند داشت و به راه انداختن این مطالب کذب درباره چین خودزنی به حساب می آید، اضافه کرد: ما از سفر تعداد بیشتری از مردم سراسر دنیا برای بازدید از شین جیانگ استقبال می کنیم چرا که مشاهده، انسان را به باور می رساند.
همانطور که ماکسیم ویواس نویسنده فرانسوی در کتاب خود با عنوان خاتمه اخبار جعلی اویغورها نوشته است، افرادی که مشغول انتشار اخبار جعلی و کذب درباره شین جیانگ هستند، کسانی هستند که هیچ گاه به شین جیانگ نرفته اند؛ بر اساس نوشته های این نویسنده فرانسوی، سیاستمداران غربی قبل از آنکه به پخش شایعات درباره به اصطلاح نسل کشی چین در شین جیانگ بپردازند، باید به کتاب های تاریخ کشور خودشان نگاهی بیندازند و بیشتر به آنالیز شرایط فعلی کشور خودشان بپردازند؛ نسل کشی همان واقعیتی است که پیشتر در کشورهای غربی وجود داشته و این در حالیست که امروزه هم بعضی تراژدی ها در این کشورها در حال وقوع است.
بهتر است در وهله اول نگاهی به آمریکا بیندازیم؛ این کشور تقریبا صد سال بعد از تاسیس حزب کمونیست چین، از جنبش غرب برای اخراج و یا کشتار گسترده سرخپوستان استفاده کرد؛ جمعیت سرخپوستان آمریکایی در ابتدای قرن بیستم، از 5 میلیون نفر در سال 1492 میلادی به 250 هزار نفر رسید.
امروزه نیز تعداد سرخپوستان آمریکایی صرفا 2 درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهد؛ با این اوصاف اگر این آمار به معنای نسل کشی نیست پس تعریف نسل کشی چیست؟
نگاهی بیندازیم به کانادا؛ در دهه 1870 میلادی بود که دولت کانادا همگون سازی مردم بومی را در دستور کار رسمی خود قرار داد و علنا این گونه تبلیغات که از بین بردن دودمان سرخپوستان از فرزندان آنها آغاز می گردد را به راه انداخت؛ این کشور در عین حال سیاست نابودی فرهنگی مردم بومی را به وسیله به راه انداختن مدارس شبانه روزی اجرایی کرد؛ بر اساس آماری که کامل نیستند، بیش از 150 هزار کودک بومی مجبور به تحصیل در این مدارس شبه روزی شدند و از این تعداد بیش از 50 هزار کودک تا سر حد مرگ تحت شکنجه قرار گرفتند.
کشورهای اروپایی نیز پرونده پاکی در این زمینه ندارند؛ استعمارگران اروپایی با آغاز قرن پانزدهم، به مدت بیش از 400 سال، آفریقایی های سیاه پوست را به عنوان برده به آمریکایی ها می فروختند.
طبق برآوردهای انجام شده توسط دو بویس محقق سیاه پوست آمریکایی در کتاب او تحت عنوان مردم سیاه پوست، حدودا 15 میلیون برده سیاه پوست به قاره آمریکا قاچاق شده اند؛ یهودیان قرن بیستم نیز متحمل نسل کشی در اروپا شده اند؛ آلمان نازی تقریبا 6 میلیون یهودی را در کمپین مربوط به پاکسازی قومی، قتل عام کرد.
پرونده های زیادی از نسل کشی های انجام شده در کشورهای غربی در دسترس است و شواهد محکمی نیز در این زمینه وجود دارد که هیچ کس نمی تواند این شواهد و مدارک را انکار کند.
آنچه باعث تاسف دنیا خارج برای کشورهای غربی می گردد این است که مشکل تبعیض های نژادی همچنان در دنیا غرب در حال گسترش است؛ برای مثال آمریکا که مدعی است دیده بان دنیا است را در نظر بگیرید؛ بدنبال همه گیری کرونا، شیوع این ویروس در میان آمریکایی های آفریقایی تبار بیش از 5 برابر درجه شیوع این ویروس میان سفید پوستان گزارش شده و نرخ مرگ و میر ناشی از کرونا میان آمریکایی های آفریقایی تبار نیز به مراتب بیشتر از این نرخ میان سفید پوستان آمریکا بوده است.
جنبش زندگی سیاه پوستان نیز اهمیت دارد که با مرگ جورج فلوید مرد سیاه پوست آفریقایی تبار به راه افتاده، به افشای تبعیض نژادی فراگیر و سراسری در آمریکا پرداخته است.
سیاستمداران کشورهای غربی مسائل خودشان را نادیده می گیرند و به دنبال طرح اتهامات بی اساس علیه سایر کشورها و از جمله چین هستند و اغلب بدون هیچ مبنای واقعی، به کشورها برچسب نسل کشی می زنند.
چنین رویکردی از سوی غرب باعث شده است که دنیا خارج به آنها هشدار دهد که به حقایق توجه نمایند؛ دنیا خارج مکررا به غربی ها یادآوری نموده است که نگاهی به کتاب های تاریخ خودشان بیندازند و در مسائل خودشان تامل نمایند!
سؤال اینجاست که وقتی این سیاستمداران غربی با خون و اشک و شرایط فعلی ناعادلانه اقلیت های قومی خود روبرو می شوند، از چه کسی بابت این شرایط عذرخواهی می نمایند و دنیا چه کسی را باید بابت شرایط ناعادلانه اقلیت های قومی در کشورهای غربی محکوم کند؟!
منبع: خبرگزاری تسنیم